مختصر تاریخچه ای در رابطه با راه اندازی کاروانهای راهیان نور:

قبل اتمام جنگ بصورت انفرادی یا با چند نفر از دوستان هم بخاطر دل خودمان میرفتیم دیدن مناطق عملیاتی، چون حال و هوای دوستان شهیدمان را میکردیم لذا میرفتیم مناطق. اما از اواخر 73 و اوایل 74 شروع کردیم به کاروان بردن به مناطق البته کاروانهای خیلی محدودی داشتیم مثلا کل زایرینی که سال 83 یا 84 میبردن چیزی حدود 400 یا 500 هزار نفر بود. چون خیلی مشکل بود تردد کردن به آن مناطق، خیلی از مناطق راه نمیدادن، بالاخره یک پدیده جدیدی بود که یک عده مردم عادی و غیرنظامی وارد مناطق جنگی و نظامی بشوند. مثلا همین شلمچه را تا پل نو بیشتر راه نمیدادند، تا همین پل نو هم که میخواستیم برویم باید برگه عبور از فرمانداری و قرارگاه جنوب ارتش تهیه میکردیم. چزابه هم به همین نحو بود و تا پل بستان بیشتر راه نمیدادند و کاروانها را که به آنجا میبردیم از کنار پل بستان باقی مناطقش را توضیح میدادیم. 

کم کم اینطوری روایتگری شکل گرفت. روایتها بیشتر در مورد حضور خودمان در مناطق عملیاتی بود. و کم کم تجربه ها در روایتگری و کاروان بردن  بیشتر شد و همان تعدادی که میامدند مبلغ راهیان نور میشدند و همینطور سال به سال تعداد راهیان بیشتر میشد تا اینکه احساس کردیم باید جایی بگیریم و مستقر بشویم تا بتوانیم جوابگوی مراجعه کنندگان باشیم چون دوستان از جاهای مختلفی میامدند. از آنجا که ما متولی این کار بودیم، هم در روایتگری و هم در اسکان انتظار این بود که ما اینکار را انجام دهیم. کم کم بچه های هم رزم همدیگر را پیدا کردند و تشکلی سال 75 بنا کردیم بنام راویان دفاع مقدس استان خوزستان. و زمانی که سردار ناظری مسئولیت اردویی سپاه را داشتند ارتباط برقرار کردیم و وقتی این تشکل را معرفی کردیم کاری کردند که این تشکل متولی روایتگری کل کاروانهای کشور باشد و بصورت نمونه و الگو برای کل استانهای کشور معرفی شد و نتیجه تشکیلات آنروز این هست که امروز در همه کشور این تشکیلات راه اندازی شده. بعد راه اندازی این تشکل جبهه ها را تقسیم بندی کردیم. در شوش آقای سرخه (از راویان قدیمی) جوابگوی کاروانها بود، در خرمشهر آقای بهرامزاده( از راویان قدیمی )، در مرکز استان هم بنده حضور داشتم و ما سه نفر را کاروانها میشناختند یعنی میدانستند که اگر بیایند اهواز باید با پوررکنی هماهنگ کنند در خرمشر با بهرامزاده و در شوش با سرخه. و ما همینطوری بچه های خوزستان را دور هم جمع کردیم و اولین همایش را با حضور سردار میرزاده که آن زمان فرمانده منطقه مقاومت خوزستان بود برگزار کردیم به عنوان همایش انجمن راویان فتح دفاع مقدس که آن موقع کلمه فتح هم جزء اسم انجمن بود اما بعدا با پیشنهاد سردار ناظری و برخی دوستان حذف شد و شد انجمن راویان دفاع مقدس. و استدلالی هم که شد این بود که ما دنبال فتح جایی نبودیم بلکه دفاع کردیم لذا همه هم پذیرفتند و این کلمه حذف شد. از سال 80 هم این تشکل رسمی شد و در تهران متولی پیدا کرد یعنی قبل آن متولی خاصی در مرکز نداشت، فقط در استان خوزستان خود بچه ها آنهم بخاطر دلسوزی بچه ها نسبت به این کار متولی آن شدند. اما از سال 80 در تهران متولی پیدا کرد که ابتدای امر خود سردار ناظری متولی این کار شد و در ابلاغیه ها برای استانها آوردند و در برنامه ها آمد و بقیه هم دیدند این حرکت را. بخاطر اینکه در حقیقت پایه و اساس راهیان نور بحث روایتگری است. چون اگر بازدید کننده و زائری بیاد و فقط با خاک و خاک ریز و دشت و جاهای مخروب مواجه بشود چیزی دستگیرش نمیشود. و در حقیقت معرف و کامل کننده این کار راوی هست.

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها